به مناسبت شهادت امام صادق (ع)
پایگاه خبری تحلیلی فخانیوز : جعفر بن محمد معروف به جعفر صادق، امام ششم شیعیان و فرزند محمد باقر و ام فروه است. او در 17 ربیع الاول 83 هجری قمری (702-703 میلادی[1]) در مدینه بدنیا آمد. او توسط منصور دوانیقی، خلیفه عباسی مسموم شد و در 25 شوال 148 هجری قمری در سن 65 سالگی در مدینه به شهادت رسید. امام جعفر صادق علیه السلام بیشترین سال عمر را در میان 12 امام شیعیان داشتهاست. محل دفن وی کنار قبر پدش در قبرستان بقیع شهر مدینه است.
امام در سن 31 سالگی پس از شهادت پدر به امامت رسید. امامت او همزمان با سالهای پایانی حکومت بنی امیه و سالهای آغازین حکومت بنی عباس بود. به علت ضعف و عدم استقرار نظام سیاسی، وی فرصت بسیار مناسبی برای فعالیت فرهنگی و مذهبی به دست آورد. از سوی دیگر نیز عصر وی زمان جنبش فرهنگی و فکری و برخورد فرق و مذاهب گوناگون در جهان اسلام بود. زمینه فعالیت به گونهای برای وی فراهم بود، که بیشترین احادیث شیعه در تمام زمینهها از امام جعفر صادق نقل گردیده و مذهب تشیع به نام مذهب جعفری میشود.
تشیع نیز عمدتاً بر روایات بهجای مانده از حضرت مبتنیست، به همین جهت مکتب تشیع را مذهب جعفری نیز مینامند.
القاب:
معروفترین لقب صادق به معنی راستین و راستگو است.
و از دیگر القاب ایشان عبارتند از:
- فاضل (دارای فضیلت و برتری)
- قائم (به معنی ثابت و پایدار، قیام کننده، برپا و استوار)
- کامل (و او کسی است که از عیبها منزه و دور و برکنار است)
- منجی (نجات بخش و رستگار کننده، عامل رستگاری و نجات)
- کلمه الحق (سخن حق)
- لسان الصدق (راستگوی در سخن، گویای راستی)
- صابر (بردبار)
امام جعفر صادق 7 پسر و 3 دختر داشت که عبارتند از:
- موسی کاظم (امام هفتم شیعیان)
- اسماعیل (از امامان اسماعیلیه)
- عبدالله
- محمد دیباج
- اسحاق
- علی عریضی
- عباس
- ام فروة
- اسماء
- فاطمه.
حضرت از نگاه دیگران:
- مالک بن انس، پیشوای یکی از مذاهب چهارگانه فقهی اهل سنت، مدتی شاگرد امام جعفر صادق بود. او در باره عظمت و شخصیت علمی و اخلاقی امام صادق(علیه السلام) چنین میگوید: من فقیهتر و داناتر از جعفر بن محمد ندیدهام. او داناترین فرد این امت است. به خدا سوگند! چشمان من ندید فردی را که از جهت زهد، علم، فضیلت، عبادت و ورع برتر از جعفر بن محمد باشد.
- ابوحنیفه، پیشوای یکی دیگر از مذاهب چهارگانه فقهی اهل سنت، نیز شاگردامام جعفر صادق بود. برخی منابع، مدت شاگردی او را دو سال دانستهاند. به عنوان نمونه، آلوسی درباره دو سال شاگردی او پیش امام صادق، از ابوحنیفه نقل میکند که: «اگر آن دو سال نبود، نعمان (ابوحنیفه) هلاک میشد. وی درباره عظمت علمی صادق گفتهاست: اگر جعفر بن محمد نبود، مردم احکام و مناسک حجشان را نمیدانستند.
- عطار نیشابوری در فصل اول کتاب تذکره الاولیا، (شرح احوال بزرگان اولیا و مشایخ صوفیه) را به شرح حال امام صادق اختصاص دادهاست. عطار در این کتاب میآورد:" اگر تنها صفت او گویم، به زبان و عبارت من راست نیاید که در جمله علوم و اشارات و عبارات بی تکلف به کمال بود، وقدوه جمله مشایخ بود، و اعتماد همه بر وی بود و مقتدای مطلق بود. هم الهیان را شیخ بود و هم محمدیان را امام، و هم اهل ذوق را پیشرو، و هم اهل عشق را پیشوا. هم عباد را مقدم، هم زهاد را مکرم. هم صاحب تصنیف حقایق، هم در لطایف تفسیر و اسرار بی نظیر بود."
در ادامه عطار داستانهایی چند از کرامات ایشان نقل میکند.
زمامداران معاصر
- خلفای اموی معاصر
- هشام بن عبدالملک (125- 114)
- ولید بن یزید بن عبدالملک (126- 125)
- یزید بن ولید بن عبدالملک (126)
- ابراهیم بن ولید بن عبدالملک (2 ماه و 10 روز از سال 126)
- مروان بن محمد معروف به مروان حمار (132- 126)
- خلفای عباسی معاصر
- ابوالعباس عبدالله بن محمد (137- 132)
- ابوجعفر منصور دوانیقی (148- 137)
فخانیوز: حضرت صادق ( ع ) مانند پدران بزرگوار خود در کلیه صفات نیکو و سجایای اخلاقی سرآمد روزگار بود . حضرت صادق ( ع ) دارای قلبی روشن به نور الهی و در احسان و انفاق به نیازمندان مانند اجداد خود بود . دارای حکمت و علم وسیع و نفوذ کلام و قدرت بیان بود . با کمال تواضع و در عین حال با نهایت مناعت طبع کارهای خود را شخصا انجام می داد ، و در برابر آفتاب سوزان حجاز بیل به دست گرفته ، در مزرعه خود کشاورزی می کرد و می فرمود : اگر در این حال پروردگار خود را ملاقات کنم خوشوقت خواهم بود ، زیرا به کد یمین و عرق جبین آذوقه و معیشت خود و خانواده ام را تأمین می نمایم . ابن خلکان می نویسد : امام صادق ( ع ) یکی از ائمه دوازده گانه مذهب امامیه و از سادات اهل بیت رسالت است . از این جهت به وی صادق می گفتند که هر چه می گفت راست و درست بود و فضیلت او مشهورتر از آن است که گفته شود . مالک می گوید : با حضرت صادق ( ع ) سفری به حج رفتم ، چون شترش به محل احرام رسید ، امام صادق ( ع ) حالش تغییر کرد ، نزدیک بود از مرکب بیفتد و هر چه می خواست لبیک بگوید ، صدا در گلویش گیر می کرد . به او گفتم : ای پسر پیغمبر ، ناچار باید بگویی لبیک ، در جوابم فرمود : چگونه جسارت کنم و بگویم لبیک ، می ترسم خداوند در جوابم بگوید : لا لبیک ولا سعدیک